مدرسان شریف
یکی تعریف میکرد:
امروز داشتم با دختره تلفنی حرف میزدم...
یهووووووو
مادرش گفت: بده ببینم باز داری با اون زر میزنی!!!
گوشیو ازش گرفت گفت: چی میخوای؟؟؟؟
گفتم: مدرسان شریف!!!
گفت: خفه شو کصافت...
گفتم: مدرسان شریف!!!
گفت: دیگه اینجا زنگ نمیزنی...
گفتم: مدرسان شریف!!!
گفت: چی؟؟ !
گفتم: مدرسان شریف!!!
گفت: کی؟؟ !
گفتم: مدرسان شریف!!!
گفت: کجا؟؟ !
گفتم: مدرسان شریف!!!
تلفن: بیست و نه، دوتا شیش...
خودشم خندش گرفت، گوشیو داد به دخترش گفت باهاش حرف بزن بچه باحالیه.